دنیای کوچک من
دنیای کوچک من

دنیای کوچک من

دلم...

دلم یک حســــــــ ســــــــــــــــرد می خواهــــــــد! مثل وقتی که سرت را زیر آبــــــــ می کنی! همه چیز در کندی زمان پیش می رود . . . مثل آمدن قاصدک ها که انگار سال هاست که خوابیده اند! آرام آرام دلم آرامــــــــــــــــــــــــش می خواهد... نه خدایــــــــــــــــا!!! این روزها دلــــــــم عجیب "معجــــــــــــــــــــــــزه" می خواهد!

انسان بودن...

گآهیــ اَز دوستــ ـدآشتَنــ هآیَمـ اِحسآسـ ِ" پَروآز "میکُنمـ … گآهیــ اَز دلتَنگیهآیمـ احسآس ِ "مــُچالِگیـــ" … گآهیــ اَز اِنسـآنــ بـودَنمـ اِحسـآس ِ "خَستِگیــــ" … ـهَر لَحظهـ "احسآسیـــ "… وَ حتیــ گآهیـــ "پارادوکس" ِ اینها با یکدیگر یِکـ لَحظـهـ "خَندهـ" یِکـ لَحظهـ "اَشکـــ" یِکــ لَحظِهـ حِسـ ِ" تَنهــآییــ مَحضـــــ" "چِقَـــدر سَختــ اَستـــ اِنســآنـ بودن"

آواز جغد...

جغد نزد خدا شکایت برد : انسان ها آواز مرا دوست ندارند. خدا به جغد گفت : آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدم ها عاشق دل بستن اند؛ دل بستن به هر چیز کوچک و بزرگ؛ تو مرغ تماشا و اندیشه ای؛ و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد؛ دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست؛ اما تو بخوان، و همیشه بخوان؛ که آوازِ تو حقیقت است و طعمِ حقیقت تلخ ...

عادت...

عادت میکنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش... به بودن چیزی و سپس نبودنش... تنها عادت میکنم... اما فراموش نه!! شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را درحالی که همه میگویند... خوش به حالش!!! چه زود فراموش میکند.

عطرها و آهنگ ها...

عطرها و آهنگ ها بی رحمترین عناصر زمینند! بی انکه بخواهی می برندت تا قعر خاطراتی.. که برای فراموشییشان تا پای غرور جنگیدی….

کاش...

من به اندازه یک آسمان دلم گرفته! میخواهم گریه کنم میخواهم فریاد بزنم.. کاش میتوانستم خودم را از خود بیچاره ام بگیرم کاش میتوانستم نباشم بمیرم! کاش میتوانستم خود را از این شب طولانی رویاها برهانم کاش میتوانستم خاموش شوم فنا شوم محو شوم.. من از این روزگار خسته شده ام از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم من از تمام شایدها و بایدها متنفرم...

عشق...

همین دلتنگی های فصلی همین دلشوره های بی خودی همین لبخندهای گاهی به گاهی همین چشم های خیس یواشکی همین لجبازی های شبیه بچگی ... ... ... ... همین بغض های بیقرار همین دلهره های مشکوک اصلا همین نوشته های خط خطی ؛ همه‌ی این ها عشق است خود ِ خود ِ عشق است سختش نکن! عشق همین اتفاقات ساده است...

بکارت...

فریاد از دست بعضی مردان... بکارت را درست بخوان...!!! یک بار دیگر...!!! این گونه برایت تفسیر کرده اند...!!! یعنی...!!! صاحبش بکاره تو می اید...!!! چون هنوز این یکی را امتحان نکرده ای...!!! اما وقتی بکارت را از او گرفتی دیگر بکاره تو نمی اید؟؟ چون دیگر امتحانش کرده ای...!!! میروی سراغ دیگری که بکار تو بیاید...!!! اینها افتخار نیست... اینها عقده های تو می باشند...!!! راستی بدان یکی هست که بکارت رسیدگی کند!!!