خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
تا کی آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دارم خفه میشم به خودت قسم کم آوردم، چرا نگام نمیکنی؟ مگه من چیکار کردم؟
میخوام برم ثبت احوال اسممو عوض کنم بذارم ایوب!!!!!!!!!
یک مرگ ازم طلب داری جونمو بگیر و راحتم کن دیگه خسته شدم، رمقی برام نمونده . خسته ام ، خسته..........
این روزها هر چی می روم تنهایی ست
بغضی که پایانی نیست دردهایم را
ببین چه غوغایی به راه انداخته اند
اما تو آسوده بخواب !
همه ی اشکهای دنیا امشب مهمان من اند ...
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من
کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به
خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:
ادامه مطلب ...