دنیای کوچک من
دنیای کوچک من

دنیای کوچک من

بازی کودکانه...


آنقدر ترسیده ام از بازی روزگار...
که دیگر از بازی های کودکانه هم می ترسم!

می ترسم از قایم باشک
از اینکه چشم بگذارم و باز کنم...
و تو دیگر نباشی!

از بالا بلندی...
از اینکه در اوج باشی و...
دستم به تو نرسد!

از زوو...
که در هوای نبودنت، نفسم بگیرد!

از تاب تاب عباسی...
که دیگر در آغوشم نیافتی!

از هفت سنگ...
که آنقدر سنگ روی سنگ بچینیم
که دیواری ما را از هم بگیرد!

اما...

دوست دارم لِی لِی دخترانه را...
که می دانم...
در هر رفتنی
دوباره به سوی من باز میگردی!!...
نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم جمعه 5 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ق.ظ http://dokhtare-tanha1368.mihanblog.com/

سلام خوبی؟ به ما سر نمیزنی؟
خوشحال میشم وبلاگت رو توی دایرکتوری سایتم لینک کنی.

سلام بهتون سر زدم لینکم کردم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد