شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران
باران
پرمرغان نگاهم را شست
آب رویای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است ...
خیلی زیبا بود
مخصوصا آخرش
گرچه شب تاریک است دل قوی دار که سحر نزدیک است