خواستم بگویم که کیستم... دیدم نگفتن بهتراست !... چه سود آنکه با من نمی ماند، همان بهتر که نشناسد...مرا... ... آنکس که می ماند، خود, خواهد شناخت
ادامه...
بس شنیدم داستان بی کسی بس شنیدم قصه دلواپسی قصه عشق از زبان هرکسی گفته اند از نی حکایت ها بسی
حال بشنو از من این افسانه را داستان این دل دیوانه را چشمهایش بویی از نیرنگ داشت دل دریغا سینه ای از سنگ داشت با دلم انگار قصد جنگ داشت گویی ازبامن نشستن ننگ داشت عاشقم من، عاشقم من قصد هیچ انکار نیست لیک با عاشق نشستن عار نیست...