هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفال می زنم ...
حــافـــظ جانانه فــالـم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خــود غــلـط بــــود آنچه می پنداشتیم
همـچـون ساعـت شنی شــده ام کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد و الـتـمـاس مـیـکــنــد یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد مــن هــم …
نه …! !
لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !
بــگـذاریــد تــمام شــوم
سلام
مث همسشه یه بار دیگه به تموم لینکهای وبم سر میزنم
اما این دنیای مجازی هم از حقیقی خوب آموخته بی وفائی رو...
لینک یعنی دوست
و دوستان هم بعضی ها اصلاٌ بهت سر نمیزنن و بعضی ها هم کلاٌ حذفت کردن..
اما هستن با مرامهائی که مرتب میان سراغت...
به نظر من این دنیاها نیستن که باید نکوهش بشن بلکه ما آدمها هستیم که باید هر جا پا میذاریم نتیجه اش میشه این:
دوستی، خیانت، عشق، بی وفائی و...
آپ یا غیر آپ منتظرم
اگه اومدی حداقل یه نظر خالی بده بدونم اومدی
قربانت...
سلام. خیلی خوشحالم کردی که بازم بهم سر زدی.
حتما بهت سر میزنم دوست خوبم