دوستت دارم
گلـایـﮧ از تڪرارے بودنـش نڪُن
مـُشڪل اَز مـَن نیسـت
تو زیـادے دوست داشتـَنے هـَستے
مهربانیت از دور آنقدر نزدیک است که من حس میکنم جغرافیا دروغیست
میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی ...
حسین پناهی