دنیای کوچک من
دنیای کوچک من

دنیای کوچک من

دلم...

دلـمـ شـڪسـﭟ..
عیبیے نـدارد! شڪستنےسـﭟ دیگــر! :)....مے شڪند..
اصلا فــداۍ سرﭞ :*.....قضآ و بلآ بـــود.. از سرﭞ دور شد!!

اشڪمـ بے اماטּ میریزد..
مـہمـ نیسـﭟ! آبـــ روشنےسـﭟ..
خآنہ اﭞ تــآ ابــد روشـטּ بـــــــاد، یــــار دیــــــروز ِ مَــטּ ...!!

خدایا...


ﺧﺪﺍﯾـــﺎ ...
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﺣﺮﻓﻬـــﺎﯾﻢ ...
ﺑﻮﯼ ﻧـﺎﺷـــﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﻨــﺪ …
ﺍﻣـــﺎ ﺗـــﻮ…
ﺑـﻪ ﺣﺴـــﺎﺏ ﺗﻨﻬـــﺎﯾﯽ ﻭ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﺑﮕـــﺬﺍﺭ ...

به دادم میرسی...؟

زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟

بی پناهم خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟

گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوها، به دادم می رسی؟

از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند 

گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟ 

ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی 

پهنه آبی ترین دریا، به دادم می رسی؟

ماه نورانی شب های سیاه عمر من

ماه من ، ای ماه من، آیا به دادم می رسی؟

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا، به دادم می رسی؟

باز هم مشهد ، مسافرها، هیاهوی حرم

یک نفر فریاد زد: آقا به دادم می رسی؟

سکوت...

سکوت میکنم
نه به احترام آنان که از فریادم خسته شدند !
نه برای آنانی که به دنبال سکوتم هستند !
نه برای دل او که میخواهد با سکوتم مرا بشکند !
و نه برای بودنی تکراری سکوت میکنم …
چون صدای تو را در سکوت می شنوم ، تو که تمام دنیای پر از فریادم را به یکباره خاموش کردی و به من سکوت را هدیه دادی...

لبخند...

تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام…!!
من از دست رفته ام…شکسته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخندی که درد میکند...

سعی...

همیشه تو زندگیت سعی میکنی....

چیزهای از دست رفته رو......

به دست بیاری....

ولی چیزهای بیشتری و...........

از دست میدی.....